گرانیگاهِ متمایل به خروج
مهدی گرایلو
گزیدههایی از متن:
پس از پاس گل هولناکی که لیبرالیسم در ایران در روزهای گذشته به امپریالیسم داد و فرصتی فراهم شد تا گروههای سازمانیافته و مزدورِ امپریالیسم و وابستگان منطقهایاَش ادامهی برنامههای شوم خود در لبنان و عراق را در ایران نیز بیازمایند، احتمال همگراییِ گیرم ناخواستهی خطوط حرکت دو نیروی سیاسی ایران در یک زمینهی اعتراضیـاجتماعیِ ناخجسته بهروشنی افزایش یافت: بخشهای ناراضی اصولگرایان و کلیت اپوزیسیون چپ کشور …
… گربه را هرجور و از هر ارتفاعی که رها کنی، نهایتاً روی چهار دستوپایَش فرود میآید: با وصلشدن دوبارهی اینترنت در یکی دو روز گذشته معلوم شد که در این مدت تمام فقرات ریز و درشت چپ هریک بهوُسعِ خود مشغول سوختریزیِ تبلیغی و تهییجی و تدارکاتی در تنور فروپاشی یکبارهی ایران و منطقه بودهاند …
… از سال 84 که احمدینژاد با غافلگیریِ اصولگرایان نامزد مورد توافق آنها، قالیباف، را بهسادگی پشت سر گذاشت و با شکست اصلاحطلبان به ریاستجمهوری رسید، این جبهه با واقعیتی تلخ و هردم تلخترشونده روبرو بوده است: «هستهی سخت اصولگرایی به بیرون از منظومهی گفتمانیِ این جبهه منتقل شده است» …
4 پاسخ به “گرانیگاهِ متمایل به خروج – مهدی گرایلو”.
سلام آقای گرایلو. با توجه به مثال شما از جریان احمدی نژادی ها و مسیری که طی نمودند تا با دور شدن از حاکمیت به اپوزیسیون آمد نیوزی تبدیل بشوند، هشدار شما را درک می کنم. اما سوال من این است که آیا امکان ندارد جریانات مشابه با دور شدن از حاکمیت عکس روش غلط احمدی نژادی ها حرکت نموده به یک انقلاب جدید اعتقاد پیدا کنند؟ من این طور فهمیده ام که شما هر انقلابی را یک براندازی آمد نیوزی می دانید و غلط می دانید. آیا وحی منزل است که هر کس از این انقلاب دل برید و به یک انقلاب جدید اعتقاد پیدا کرد شبیه مسیر غلط احمدی نژاد بشود؟ چرا هر انقلابی آمد نیوزی است ؟!!
لایکلایک
آقای ابراهیم،
اینها ایمان چهلسالهای به یک انقلاب و رسالت جهانیاش داشتهاند و اگر درهم بشکند نه سوسیالیست میشوند و نه هیچ چیز دیگر. شیزوفرن میشوند؛ نتیجه در ابعاد کلان یک روانپریشیِ عمومی از همان نوعیست که خود کمونیستها پس از فروپاشی شوروی و ازدستدادنِ بزرگدیگریشان تجربه کردند. شاید یکیدو نفر بتوانند خود را جمعوجور کنند، اما مجموعهای که نظام اعتقادیاش ناگهان بخار میشود، معمولاً به جوهر بیشکلِ هرجورشوندهای تبدیل شده و هر روز پرچمی جدید از سرِ بیاعتقادی بهدست میگیرد، و در موقعیت خاص ایران سرانجام به آنچه من مدتیست آن را سطح عمیقتر وحدت اپوزیسیون میخوانم، نهشت میکند. صحبت دربارهی یک پدیدهی عام است، نه این شخص و آن استثنا که ممکن است هرجا پیدا شوند. شاید در نخستین گام بهسراغ چپها بیایند؛ فکر میکنم بهجای تزریق رتوریک مارکسیستی و شعائر قالبی و شئوارهی «انقلاب سوسیالیستی» به نارضایتیِ آنها، در شرایطی که بهلحاظ روانی مستعد پذیرش هر بدیلی خواهند بود، بهتر است برایشان این واقعیت را با دقت تبیین کرد که نزد سوسیالیسم بهعنوان یک چشمانداز عام و بلندنگرِ نقادی سرمایهداریِ جهانی، حفظ آرایش قوای منطقهای که با تکانهی 57 و سپس بسط جنبشیِ آن در منطقه در هیئت مقاومت بهوجود آمده است، چه اهمیت راهبردیای دارد، و اینکه تصفیهی لیبرالیسم از ساخت قدرت، گذشته از مهار لطمات اجتماعی مستقیم آن در زندگی مردم ایران، پیششرط یا همبستهی ضروریِ حفظ همین آرایش است. یقیناً تصویر آنها از سوسیالیسم وارونهی این، و مطابق با طرحِ کلی انگارههای بنیادین اپوزیسیون چپ است. در همین نوشته هم اشاره شده است به تمایز میان روایت عامیانه و رمزگذاریشدهی سوسیالیسم بهعنوان استعداد، محمل یا گفتمانِ «انقلابیگریِ فرودستان» که هماینک بهروشنی سویههای ضدپنجاهوهفتی و ضدایرانی و ضدمقاومتی دارد، و سوسیالیسم همچون نقادی اخلاقمندانهی وضعیت در کلیت آن، کلیتی که ضرورت دفاع از 57، تغییر توازن قوای ناشی از آن در منطقه، و موجودیت نیروهای مقاومت جزءِ برسازندهی آن است. در بدو امر، آنچه از تاریخ و تبار سوسیالیسم میتواند برای این افراد جذابیت کاذبی داشته باشد، آزمایش اسطورهی «انتقام فرودستان» است که بهطورمشخص فعلاً چیزی جز انتخاب اپوزیسیون نیست؛ فراموش نکنیم که برای مهار لیبرالیسم در ایران، اکنون هیچ راهحل پساپنجاهوهفتی وجود ندارد و برینپایه بهتر است بهجای دعوت از آنها به خروج، نقد اصولی سرمایهداری به منظومهی نامتعین پنجاهوهفتیِ افرادی منتقل شود که مفهوم درستی از این پدیده ندارند اما همیشه به نتایج آن معترضند و گاه همین اعتراض، آنها را به خروج سوق میدهد. اگر ــ همچنانکه از اظهارنظرتان بهتقریب استنباط میشود ــ شما نیز چنین روایتی از مواجههی سلیم سوسیالیسم با وضعیت فعلی جامعه دارید، دیگر بحثی باقی نمیماند.
درضمن ایرادی ندارد که کسی در عرصهی سیاست خود را «منجی بشریت» بداند، چون دستکم امید به بقای عناصری از صورتبندیِ انقلابیِ مفهوم عقل بهعنوان قوه یا رخدادِ اینهمانیِ اندیشه و ایمان را زنده نگاه میدارد، وگرنه شاخصهی اساسی عقلانیتی که لیبرالها با کمک آن یک انقلاب را به ضدش تبدیل میکنند، این است که نجات بشریت را حتا در حد یک ایدهی خام، باید از ردهی شطحیات دانست. از یارانِ احمدینژاد که گذشت، اما مادامکه تلقیِ معیار دربارهی عقلانیت مستلزم پذیرش تنافرِ ایمان و شناخت علمیست، مصلحت آن است که بقیهی کسانی که هنوز «قاطی دارند»، حداقل تا این غائلهها نخوابیده سرِ عقل نیایند.
متأسفانه من گروه «اتحاد عدالتخواهان ایران» را نمیشناسم و قطعاً هنگام نگارش این نوشته هیچ ذهنیتی دربارهی آنها نداشتهام.
سپاس و بدرود.
لایکلایک
با بهترین سلام ها
من از آقای گرایلو سؤالی دارم این هشدار که شما آنرا در مطلبتان منتشر کردهاید خطاب به کیست؟
اینکه اصولگرایان ناراضی نبایستی جلب چپ ها شوند و یا چپ ها آنها را جلب خود نکنند (بهر دلیلی) تا بخال در چه زمانی اتفاق افتاده است؟
اگر منظورتان این اطلاعیه های اخیر ذیل عنوان «شورای مرکزی اتحاد عدالتخواهان ایران» است که اینها هیچ ربطی به اصولگرایان ندارند و از چپ ها و سکولارهای ضد امپریالیست و شخصیتهای ملی سوسیالیست تشکیل شدهاند و در ضمن ربطی به احمدی نژاد و یا بقایای اصولگرایان ناراضی ندارند.
منظور اما اگر جلب پایههای اجتماعی احمدی نژاد و اصولگرایان ناراضی است چرا که نه؟ مردم ناراضی بهتر است جلب عوامل امپریالیست ها شوند (متأسفانه چپ امپریالیستی هم) یا جلب چپ های معقولی که در شرایط فعلی برااندازی نظام را معادل نابودی ایران میدانند؟
اینکه همه اینها اگر از قدرت رانده و بیرون بیایند آخرش برانداز میشوند هم کمی شما را وارد محدوده پیشگوئی میکند تازه اگر جلب چپ ها نشوند هم باز احتمال برانداز شدنشان ممکن است و چه بسا شدیدتر هم هست.
احمدی نژاد ار همان اول هم قاطی داشت و تصورات کاملاً غیر واقعی از وضعیت ایران و جهان داشت و فکر میکرد آمده تا منجی بشریت شود! طبیعی بود که از مسیر تعین شده به جاده خاکی میزد حالا که از قدرت به بیرون رانده شده که دیگر قابل کنترل هم نیست و هر بار چیری میگوید که در تناقض آشکار با مواضع گذشتهاش هست.
لطفاً اگر ممکن است کمی بیشتر توضیح دهید تا من کم هوش هم بفهمم.
پاینده باشید
لایکلایک
چون من با نوشته ها و نظرات پیشین نویسنده این مقاله آشنایی ندارم دو سؤال از ایشان دارم. ۱- آیا ایشان قبلا نظریه ای متمایز از نظریات تاکنون موجود درباره امپریالیسم تدوین و منتشر کرده اند یا تابع و یا نزدیک به یکی از نظریات موجود مثلا نظریه لنین درباره امپریالیسم هستند؟ ۲- باتوجه به اینکه به نظر می رسد درک ایشان از امپریالیسم و مبارزه ضد امپریالیستی برخلاف درک کسانی مثل لنین ربط مستقیمی به مبارزه علیه سرمایه داری و طبقه حاکم ندارد، اگر امکانپذیر است تفاوت مفهوم امپریالیسم و استکبار را در مباحثشان روشن کنند.
لایکلایک